هرروز که میگذرد احساس فارغ بودن ازاین دنیا
رو بیشتراز همیشه احساس میکنم
هرروز که میگذرد لذت هایم بیشتر میشود و نسبت به
اطراف پیرامونم بی حس تر میشوم،اهمیتی به گزافه گویی
های اطرافیانم ندارم و حس خلاء بهترین حس در جهان البته
ازنوع مثبتش هست.من درک میکنم جهان را دیگر.
من درک میکنم اکثر چیزهارا.من خیلی زود به این درجه رسیدم
اما به خودم میبالم که خیلی زود به این ادراک رسیدم
من دیگر غصه خودم نبودن را در نوع لباسم نمیخورم
نه اینکه بیخیال شوم،نه.
من به این نتیجه رسیدم هرچیزی زمانی داره،شاید هنوز زمانش
نرسبده باشد.
من دیگر با داد و بیداد ها،غرزدن های مادرم عصبی نمیشوم
چراکه هیچ چیزی ارزش پیریه زودرس رو ندارد
من فارغ از هرچیزی شده اماما هرازگاهی بعد
از یک ماه،دوماه و شاید سه ماه حالت عصبی ای بابت تحمل تمام چیزها
بهم دست میده و یهو عین آتش فشان بهم بریزم اما باز خوب میشم.
من روزی به تمام حال های خوب،به تمام آرزوهایم میرسم
درباره این سایت